skip to Main Content
۰۲۱-۴۴۲۶۹۶۵۶
مدل های راهنمای اعتیاد به مواد مخدر

مدل های راهنمای اعتیاد به مواد مخدر

مدل های راهنمای اعتیاد به مواد مخدر

اعتیاد به الکل، اصول و مبانی اعتیاد را به ما آموخت. ما موفق به درک این موضوع گشتیم که نشانه ها و عوارض وابسته و همراه با الکلیسم، عملاً در کلیه انواع اعتیاد از جمله اعتیاد به سایر مواد شیمیایی یا مواد مخدر مشترک می‌باشد.

بدین ترتیب، هم اکنون سال‌ها ست که نامی مناسب برای مفهوم این بیماری و اختلال به وجود آمده است:اعتیاد به مواد مخدر.

تعریفی برای اعتیاد به مواد مخدر

اگر در نتیجه مصرف هریک از مواد شیمیایی اعتیاد آور- نیکوتین، الکل، آرام بخش‌های ملایم ، باربیتورات‌ها، PCP، کوکایین، آمفتامین‌ها، ماری جوانا، LSD ، مسکالین، هرویین یا هریک از مشتقات حاوی تریاک، یا داروهای مسکن تجویز شده توسط پزشک- در بخش مهمی از زندگی شخص (شامل جسم، ذهن، احساسات، روح و روان- ارزش‌ها ، اراده ، خواست- یا روابط (خانواده، کار و شغل، اجتماع یا دوستی) مشکلاتی عمده بروز نماید و این مشکلات که در خلاف حهت منافع و مصلحت و تندرستی و فعالیت اوست، کمابیش به طور مستمر ادامه یابد، این مجمومه از مشکلات، بیماری، حالت، اختلال، و وضعیت اعتیاد به مواد مخدر نامیده می شود.

چنین تعریفی از اعتیاد به مواد مخدر ، در بردارنده نوعی فرمول و قاعده بوده و شامل کلیه عناصر حیاتی و سرنوشت ساز در درون خود می باشد که با آن‌ها ، تعریفی جامع برای تمـامی بیماری‌های اعتیاد آور و اختلالات روش زندگی به دست می دهد.
بدون در نظر گرفتن نوع ماده مخدر یا ماده شیمیایی اعتیاد آور، سه علامت و نشانه اصلی بیماری بدین قرار است:

  • انکار، احساسات سرکوب شده و رفتار اجباری.

چهار عارضه عمده اعتیاد به مواد مخدر: اعتماد به نفس پایین و مشکلات فیزیکی، روابط مختل و زوال معنویت است که غالباً توجهات و بررسی های پزشکی را ایجاب می کند.

نمونه‌ی ارائه شده توسط اعتیاد به مواد مخدرنیز درست مانند اعتیاد به نیکوتین مدلی آموزنده در اختیار می گذارد. یک بار دیگر شاهد هستیم که سه علامت و نشانه اصلی و چهار عارضه عمده حاصل از اعتیاد به مواد مخدردر مورد سایر بیماری‌های اعتیاد آور و اختلال روش زندگی مصداق دارد.

دو اصل کلی بیماری‌های اعتیاد آور و اختلالات روش زندگی فوق الذکر، تعمیم دو اصل کلی بودند که به نظر می‌رسد در مورد بیماری اعتیاد به مواد مخدر صدق می کند.

۱۲ قدم درمانی

بیـل ویلسون و سایر بنیان‌گذاران انجمن AA به مرور با بهره‌گیری از تجربه‌ی پیشینیان و آزمایش‌های مختلف، متوجه شدند که علت از هم پاشیدگی جمعیت‌های دست‌اندر کار کمک به الکلی‌‌ها، عواملی بوده است که باید برای حفظ بقای خود از آن‌ها دوری کنند.

یکی از مهم‌ترین این عوامل، درگیری و دخالت این جمعیت‌ها در تمام امور مربوط به مددجویان خود بوده است. آن‌ها سعی می‌کردند مسائل جسمی، روانی، روحانی، اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، کاری و حرفه‌ای و مسکن را یک جا حل و فصل کنند و در این میان اولویت‌ها، که بهبودی از اعتیاد در رأس آن قرار دارد به خطر افتاده و نهایتاً در نقطه‌ای‌، جزئیات، کلیات را تحت‌الشعاع قرار می‌دادند و فرد، دچار لغزش و بازگشت به اعتیاد می‌شد.

AA پس از چند سال فعالیت و پی بردن به این واقعیت که بهبودی باید در رأس هر چیز دیگری قرار داشته باشد، خط مشی خود را معین کرد و تمرکز خود را بر روی برنامه‌ی بهبودی از اعتیاد گذاشت. پس از آن بود که پی‌گیری مسائل مربوط به ترک جسمی، مسائل خانوادگی، کار، موارد اقتصادی، حقوقی و غیره از دستور کار انجمن خارج شد. اما بعضی از افرادی‌که در انجمن بهبود پیدا کرده و زیر‌ و ‌بم مسأله‌ی اعتیاد/ الکلیسم را تجربه کرده بودند، به صورت فردی و جدا از انجمن، مددکاری و کمک‌های جانبی به معتادان را ادامه داده و به مرور روش بازپروری مدل اجتماعی معتادان را در سراسر آمریکا و کانادا رواج دادند. این مدل، اکنون به عنوان بهترین شیوه، در مراکز بازپروری مدل اجتماعی وخانه‌های بهبودی معتادان «Recovery Home- Model Rehabilitation Center Social» به کار گرفته می‌شود.

الگوی اجتماعی رهایی از اعتیاد (Social Model Recovery)

الگوی اجتماعی رهایی از مواد و الکل در کالیفرنیا، در طی چندین نسل، به آن‌چه امروز به نام الگوی اجتماعی شناخته شده، تکامل پیدا کرده است. برنامه‌های الگوی اجتماعی به روند یادگیری از طریق عملی، تجربی و نقش مثبت داشتن تأکید دارد. این برنامه‌ها به علت‌ این‌که می‌توانند حمایت اجتماعی قوی و پایداری ایجاد کنند، مقرون به صرفه و نتیجه بخش‌اند.

ریشه‌ی الگوی اجتماعی مدرن در مفاهیم خودیاری دو جانبه، در انجمن الکلی‌های گمنام قرار دارد. افراد در این انجمن طی مراحل آغازین تلاش برای پاکی و پرهیز از مواد و الکل ، اغلب به طور موقت بی‌خانمان و نیازمند حمایت‌های اجتماعی بودند و در این میان اعضای انجمن اغلب به اعضای جدید پناه داده و با در اختیار قرار دادن تجارب خود به عنوان راهنمای آن‌ها عمل می‌کردند.

از آن‌جا که انجمن الکلی‌های گمنام بر طبق سنت‌های خود نمی‌توانست درگیر خدمات حمایتی باشد، ‌خانه‌های بهبودی به صورت خود جوش شکل گرفت. روش اجتماعی با اتکا به توان و انرژی خود و حمایت‌های مردمی به صورت رسمی‌تر و با پروانه‌ی فعالیت از سازمان‌های مربوطه به حرکت خود ادامه داد.

نمونه‌ای از الگوی اجتماعی، خانه‌های بهبودی را شامل می‌شود. خانه‌های بهبودی، همسان- مدار و جامعه مدارند و تسهیلات اقامتی هستند که غذا، مسکن، و خدمات بهبودی را در محیطی عاری از مواد مخدر و الکل ارائه می‌‌دهند.

خدمات ارائه شده شامل این موارد نیز می‌باشند : برنامه‌ریزی برای بهبودی فرد و گروه، آموزش در زمینه رهایی از الکل و مواد، حمایت گروه، فعالیت‌های تفریحی، یاری رسانی در دریافت خدمات بهداشتی، اجتماعی و شغلی و دیگر خدمات اجتماعی.

عموماً یک خانه بهبودی فضایی شاد، صمیمی و پذیرا دارد و محیطی را فراهم می‌کند که در آن فرد الکلی یا معتاد فرصت ایجاد تغییر مثبت در سبک زندگی خود را با استفاده از الگوهای مثبت و محیطی عاری از الکل و مواد داشته باشد.

هدف اصلی خانه‌ی بهبودی این است که محیطی را فراهم کند که در آن زنان و مردان در حال بهبودی ( از الکل و مواد) روش زندگی پاک و مؤثر را تجربه کنند و به عنوان فردی رها از هر نوع مواد مخدر و مسئول به جامعه باز گردند.

برنامه‌ی الگوی اجتماعی سرپایی- Day care، برنامه‌ای است جامعه محور که محیط حمایتی پاکی را فراهم می‌کند. به افرادی که درگیر مشکلات مرتبط با الکل و مواد هستند، خدماتی را ارائه می‌کند و جامعه را در زمینه‌ی چنین مشکلاتی آموزش می‌دهد تا مشکلات ناشی از الکلیسم و اعتیاد را کاهش دهد.

مدل های راهنمای اعتیاد به مواد مخدر | جمعیت خیریه تولد دوباره

زمینه‌ها و عوامل پیدایش « مدل اجتماعی » و دلایل استقبال از آن

۱ـ پیش زمینه‌ی اصلی پیدایش مدل اجتماعی، این واقعیت است که قبل از به وجود آمدن گرایش به تئوری‌های علمی و فهم و تشریح ناخوشی الکلیسم و اعتیاد به عنوان بیماری و درمان آن، به لطف الهی و در اثر تجربه‌های ناگهانی روحانی، معتادان موفق شدند بر اعتیاد خود غلبه کنند. آنان سپس به عنوان افراد غیرحرفه‌ای که شخصاً رهـایی از اعتیاد را تجربه کرده‌اند، چگونگی قدم به قدم بهبودی خود را عملاً و به طور روزمره به نمایش گذاشتند تا معتادان دیگر نیز به عنوان نمونه و الگو از آن‌ها بهره‌برداری کنند.

۲- معمولاً معتادانی که به فکر ترک مواد مخدر می‌افتند، امکانات مالی خود را از دست داده و استطاعت پرداخت هزینه‌ی درمان روش های دیگر را ندارند.

۳ـ در روش‌های دیگر، پزشک / روان‌شناس، به عنوان مرجع درمانگر، در موقعیتی بالاتر از معتاد قرار دارد ؛ بیمار معتادی که با کمبود اعتماد به نفس و احساس حقارت ( که در اکثر معتادان وجود دارد) و هم‌چنین‌ با خود بزرگ بینی، غیر قابل دسترس بودن، بی‌اعتنایی و انکار، واکنش نشان می‌دهد؛ لذا مهم‌ترین عامل درمان که اعتماد بیمار به درمانگر است, به وجود نمی‌آید.

از آن جا که معتادان احساسی عمل می‌کنند و بیشتر با احساس سرو کار دارند تا منطق، بنابراین طریقه‌ی نفوذ به آنان، ارائه‌ی اطلاعات و راهکار نیست ‌بلکه باید به قلب آن‌ها نفوذ کرد. ارتباطات و ایجاد رابطه با بیمار و کسب اعتماد او مهم‌ترین و تنها ابزار ایجاد زمینه‌ی بهبودی (درمان) می‌باشد.

الف- ایجاد اعتماد و ارتباط صمیمی بین مددیار و بیمار بلافاصله پس از در میان گذاشتن تجربه‌ی دوران مصرف.
ب- مشارکت در رابطه با تجربه‌ی بهبودی و تشویق بیمار به تغییر جهت در زندگی.

از آن جا که فرایند اعتیاد و مراحل آن منطقی نیست، ‌تشریح و توجیه اعتیاد برای معتاد، قابل درک و فهم نیست و در واقع شخص درمانگر نیز فهم، ‌درک و توجیه قابل قبولی در رابطه با این بیماری حتی برای خود ندارد؛ ‌بنابراین اطلاعات و تئوری‌هایی که سعی می‌کند به بیمار منتقل کنند از پشتوانه‌ی عاطفی و درونی برخوردار نیست. پزشک تنها می‌تواند یک رابطه‌ی ذهنی و معقولانه با مسائلی که برای بیمار مطرح و ملموس است، مانند سم‌زدایی، اثرات داروها و مشکلات فیزیکی مربوط، با بیمار برقرار کند.

بعضی از پزشکان بر خلاف آموزه‌های علم پزشکی و بر خلاف آن‌چه که در ظاهر می‌گویند، باطناً اعتیاد را یک مسأله‌ی اخلاقی می‌دانند و احتمالاً همین دیدگاه باعث می‌شود که بتوانند حق ویزیت بیشتری از معتادان دریافت کنند و مطابق تعرفه‌های نظام پزشکی رفتار نکنند؛ این دیدگاه فاصله‌ی عمیقی بین بیمار و درمانگر تولید می‌کند.

پزشکانی نیز هستند که اعتیاد را از دیدگاه اخلاقی نمی‌نگرند و توانایی همسانی و همدلی با بیمار را دارند. این نوع پزشکان و درمانگران انسان و والا در اجتماع حضور دارند و ما از آنان سپاس‌گزاریم.

ج- خود افشایی

مهم‌ترین ابزار یک درمانگر، خودافشایی در رابطه با نقص ها، ضعف ها و عجزهای خویشتن است که می تواند او را برای بیمار به عنـوان یـک انسان ( نه درمانگر) مطرح کند. در صورتی که درمانگر، خود درمان شده باشد می‌تواند به عنوان یک نمونه‌ی قابل دسترس و ملموس در خدمت بیمار باشد.

گفته‌ای از روان پزشک شهیر کارل‌یونگ می‌تواند به عنوان یک اصل به کار گرفته شود: « درس‌هایت را خوب بخوان و بیاموز؛ اما وقتی با بیمارت تنها شدی، همه آن‌ها را کنار بگذار و به قلبت رجوع کن؛ زیرا که در این‌جا با روح یک انسان سر و کار داری.».

اکثر مردم، به خصوص معتادان از تنهایی و درک نشدن رنج می‌برند؛ ‌وقتی کسی که وجوه تشابه زیادی با بیمار دارد با او گفت‌گو و ارتباط برقرار می‌کند، مشکل اصلی که احساس تنهایی است برطرف می شود و احساس امنیت حاصله باعث می‌شود که بیمار بتواند مسایل دیگر خود را بازگو کرده و نیروهای خلاقه‌ی درونی خود او مشکلات را کم کم حل کند.

معتادان به همه چیز و همه کس، حتی خودشان بی‌اعتمادند؛ تنها چیزی که معتاد به آن اعتماد دارد مواد مخدر و نشئگی است.

از آن‌جا که اعتیاد تجربی است، بنابراین وقتی که یک معتاد بهبود یافته (مددیار تجـربی)، تجربه‌ی دوران اعتیاد و نشئگی خود را برای یک معتاد درمانده تعریف می‌کند، رابطه‌ی مشترکی بر مبنای تنها چیزی که معتاد خسته بدان اعتماد داشته اما دیگر جوابگو نیست، ایجاد می‌شود و سپس تجربه‌ی بهبودی مددکار تجربی نیز خواهد توانست به درون او نفوذ کند.

علت ناموفق بودن پزشکان در کمک به معتادان، این واقعیت است که تئوری‌های علمی برای فرد معتاد که تنها به تجربه‌ی نشئگی خود اعتماد دارد، قابل درک نیست.

۴ـ معتادانی که برای ترک به روش‌های دیگر مراجعه می‌کنند، وقتی با هزینه‌های گران درمان روبه رو می‌شوند، هدف درمانگر را سر کیسه کردن خود تصور می‌کنند. از آن‌جا که یکی از جنبه‌های بیماری وابستگی، جنبه‌ی روحانی و معنوی آن است،

وقتی معتادان واجد شرایط بهبودی برای رهایی از مشکل خود به کانون‌های بازپروری روش اجتماعی که برنامه‌ی بهبـودی خود را به رایگان در اختیار می‌گذارند، مراجعه می‌کنند،‌ بلاعوض بودن این خدمات به آنان نشان می‌دهد که دوای دردشان مادی نیست و باید در وادی دیگری به دنبال رهایی از بیماری خود باشند.

۵ ـ رایگان بودن برنامه‌ی بهبـودی روش اجتماعی، به معتادی که احساس ارزش نمی‌کند و شدیداً نسبت به اجتماع بدبین است، نشان می‌دهد که دیگران برایش ارزش قائل بوده و برای بازگشت او به اجتماع حاضر به پرداخت هزینه‌اند. با این روش، فـرد معتاد از لحاظ عاطفی تقویت شده و نطفه‌ی احساس ارزش، اعتماد به نفس و جزئی از اجتماع بودن، از همان ابتدا در او کاشته می‌شود.

۶ـ تساوی و مشارکت مددیاران تجـربی و رهـروان (بیمـاران) در جلسات بهبـودی و همسانی و همدلی و داشتن برنامه‌ی بهبودی مشترک، باعث ایجاد اعتماد و نزدیکی پرسنل خدمتگزار و رهـروان می‌گردد.

علت موفقیت فلسفه‌ی دوازده قدمی و مدل اجتماعی در مقایسه با دیگر روش‌های درمانی معتادان در این است که در روش‌های درمانی دیگر, تمرکز فراوانی معطوف به وضعیت جسمی معتاد و سپس وضعیت عاطفی و فکری او می‌شود و بُعد مهم دیگری که انسان از آن تشکیل شده است، یعنی بعد معنوی و روحانی مد نظر قرار نمی‌گیرد.

۷- نوازش؛

به اعتقاد ما رابطه‌ی مستقیمی بین دوست داشته شدن و باور آن با بهبودی و تغییر و تحول وجود دارد؛ معتادان در اواخر کار پس از مزمن شدن بیماری و رسیدن به آخر خط، اکثراً احساس می کنند که دیگر کسی آن‌ها را دوست ندارد‌.
نیازهای عاطفی و فیزیکی که از طریق لمس شدن و ارتباطات جنسی و جسمی تامین می شوند به مناسبت وضعیت بیماری، دیگر تامین نمی شوند.

لمس شدن (بغل کردن و نوازش) چه در ارتباطات زناشویی و چه غیر جنسی، به طور مستقیم در ایجاد اعتماد به نفس، خود باوری، احساس لیاقت و کفایت، هویت و ارضای احساس تایید ، نقش حیاتی دارد. در کانون‌های تولد دوباره در دوران اتاق سبز (اتاق ترک فیزیکی) که مانند دوران گهواره‌ای است، معتاد نیز چون کودکی که در اثر تر و خشک شدن، لمس شدن و سرویس گرفتن و تغذیه از طرف مادر، با سرویس دهنده‌ی خود اخت می‌شود.

معتاد تشنه محبت را خدمتگزاران اتاق سبز، تر و خشک می کنند و بدن او را که شاید سال ها از طریق دیگران لمس نشده و اگر شده با رنجش، نفرت و انزجارتوأم بوده است‌، عاشقانه و با همدردی، همراهی، همسانی و درک عمیق، ماساژ می‌دهند و در صورت استفراغ و یا ادرار غیر ارادی و خیس کردن لباس و تشک با خوشرویی و صمیمیت آن‌ها را تمیز می کنند.

این همان احساسی است که طفل نسبت به مادر خود پیدا می کند؛ و در موقع درد و رنج کشش های عضلانی ناشی از کمبود مواد، با ماساژ و مشت و مال‌، این ارتباطات قوی‌تر می‌گردد.

در اثر این ارتباطات باور این که این افراد مـرا دوسـت دارنـد تقـویـت می شود و معتاد با سرویس دهندگان خود اخت می گردد.

پس از طی این مرحله، مانند طفل گهواره‌ای که به لالایی مادر گوش می دهد و به آن اعتقاد پیدا می کند، معتاد نیز به اعتقادها و باور های سرویس دهندگان خود که پیام رهایی از اعتیاد را در بازگویی تجربه‌ی شخصی عنوان می‌کنند، اعتقاد پیدا می‌کند و ایمان درمانی و باور درمانی از همین نقطه آغاز می‌گردد.

۸- پویایی گروه همتا: نیروی گروهی برای ترک مواد مخدر

الف- ترک مواد مخدر برای معتاد یک تراژدی است و مرگ زندگی توام با لذت نشئگی و بی مسؤولیتی، برای او سوگواری دارد و به تنهایی نمی تواند از آن جدا شود. برای گذر از این مرحله، رهجویان نیاز به نیرویی برتر از نیروی خود (‌گروه)‌ دارند.

ب- شادی و سرور رفتن به سوی آزادی به تنهایی مفهوم ندارد اما به کمک گروه مفهوم پیدا می کند و معتاد می تواند احساس درونی خود را با رشد و پیشرفت و شادی و خوشحالی گروه، همراه و منطبق ببیند و به احساس شادی درونی و رشد خود اعتماد کند.

اعتماد به نفس و مسؤولیت پذیری از زمانی آغاز می‌گردد که معتاد در حال بهبودی به تازه واردان سرویس می‌دهد و باور می‌کند که سرویسی که او به آنان می دهد، هیچ همتایی ندارد و هیچ کس دیگر نمی تواند تاثیر او را روی همدردش داشته باشد.

بنابراین در مورد این توانایی خود احساس مسؤولیت و افتخار می کند و از «هیچ‌کس» به یک « کس» تبدیل می شود.
در فلسفه دوازده قدمی، مهم ترین و اگر اغراق نباشد، تنها عاملی که باعث جذب میلیون‌ها معتاد به آن شده است ، « عشق بلاعوض » می‌باشد.

اعتماد به نفس و مسؤولیت پذیری از زمانی آغاز می‌گردد که معتاد در حال بهبودی به تازه واردان سرویس می‌دهد و باور می‌کند که سرویسی که او به آنان می دهد، هیچ همتایی ندارد و هیچ کس دیگر نمی تواند تاثیر او را روی همدردش داشته باشد.

بنابراین در مورد این توانایی خود احساس مسؤولیت و افتخار می کند و از «هیچ‌کس» به یک « کس» تبدیل می شود.
در فلسفه دوازده قدمی، مهم ترین و اگر اغراق نباشد، تنها عاملی که باعث جذب میلیون‌ها معتاد به آن شده است ، « عشق بلاعوض » می‌باشد.

در مکتب ما مبنای کار، عشـق است، آن هم از نوع بلاعوض. ما بهبودی و رهایی از اعتیاد را موهبت، هدیه و ودیعه‌ای از جانب خداوند می‌دانیم و اعتقاد داریم که تنها راه حفظ آن، ایثار و مشارکت تجربه‌ها و تحولاتی است که در ما به وجود آمده است.

ما اعتیاد را قبل از آن که یک ناخوشی جسمی، فکری و عاطفی بدانیم، معتقدیم که یک ناهنجاری تمام عیار معنوی / روحانی است.

علت اصلی پیدایش بیماری «هم‌وابستگی» را که پیش زمینه‌ی اعتیاد است، در خلاء معنوی / روحانی می‌بینیم. اکنون می‌دانیم که اکثر معتادان، محصول خانواده‌های نابسامان، آشفته و از هم گسیخته‌اند؛ این خانواده‌ها نظام اعتقادی یا مذهبی محکمی ندارد، هرچند که ممکن است ظاهراً و از خارج، مرفه و موفق به نظر آیند اما در داخل، اصول و روابطی که برای کل واحد خانواده و اعضای آن مفید باشد و رشد، خلاقیت و تکامل یک‌یک آن‌ها را – بدون تضاد و بی‌عدالتی– تضمین کند، وجود ندارد.

اعتقاد داریم که این خانواده‌ها با ترس به دنیا نگاه می‌کنند و باورهای زیربنایی‌شان از عشق خداوندی سرچشمه نگرفته است. به اعتقاد ما « هم‌وابستگی » و وابستگی، عوارض کمبود عشق و ایمان هستند. بنابراین برای رهایی از آن‌ها نیز باید از همان عوامل عشق و ایمان کمک گرفته شود.

منبع: دوره‌ آموزشی مددیاری اعتیاد و خانواده

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back To Top