سبب شناسی گرایش به اعتیاد و نگرش مثبت به آن (بخش سوم)
سبب شناسی گرایش به اعتیاد و نگرش مثبت به آن
علل و عوامل مختلفی در ابعاد درونفردی، بینفردی و محیطی در گرایش افراد به مصرف مواد مخدر و وابستگی به آن تاثیر دارد که در زیر بدانها اشاره میکنیم:
ت) ویژگیها و اختلالات شخصیتی _ روانشناختی
ویژگیهای روانشناختی و شخصیتی از دیگر عواملی است که بنابر استناد به نتایج حاصل از پژوهشهای تجربی در این زمینه تا حد زیادی نگرش منفی فردرا نسبت به مواد مخدر و خطرات آن تغییر میدهد و بدینشکل گرایش فرد به مصرف مواد مخدر را تسهیل میبخشد (چوپانی و کرمی، ۱۳۹۶).
افرادی که از لحاظ شخصیتی رشد کافی نداشتهاند و رشد اجتماعی آنها در سطح مطلوبی قرار ندارد، در مقایسه با افرادِ دیگر بیشتر احتمال دارد درگیر انحرافات اجتماعی نظیر مصرف مواد مخدر شوند (اخوت، ۱۳۸۲).
براهنی (۱۳۵۵؛ به نقل از (عیسینژاد، ۱۳۹۶) طی مطالعهای که بر روی افراد معتاد انجام داد به این نتیجه رسید که افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی، فقدان روابط عاطفی، بیزاری و احساس بیکفایتی اصلیترین خصایص شخصیتی _ روانشناختی این گروه از افراد جامعه میباشد که در گرایش آنها به سمت اعتیاد نقش تعیینکنندهای داشته است. ویژگیهای روانشناختی از اصلیترین عواملی است که گرایش فرد را به مصرف مواد مخدر تا حد زیادی تسهیل میبخشد،
از میان این ویژگیها، احساس بیارزشی و خلل در سطح عزتنفس یکی از اصلیترین این موارد است، درواقع هرچه فرد احساس حقارت بیشتری را تجربه بکند و خود را پایینتر از دیگران و آنچه که در حدِ وی است ارزیابی کند، بیشتر احتمال دارد به مصرف مواد مخدر بهعنوان یک عامل تسکیندهنده موقت گرایش پیدا کند (طارمیان، ۱۳۹۱).
مصلحی (۱۳۵۹) افسردگی، اعتماد به نفس پایین، توقع حمایت، بدبینی، اضطراب، ناامیدی، نارضایتی، احساس تنهایی و بیهودگی را از جمله عوامل شخصیتی _ روانشناختی که در گرایش افراد به مصرف مواد مخدر نقش دارند گزارش کرد.
احساس پوچی و بیهدفی، سست بودن اراده، فرامن ضعیف، اجتماعینبودن و راحتطلبی از دیگر ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی هستند که احتمال گرایش فرد به مصرف مواد مخدر را بالا میبرند. کوزلو و روخلینا (۲۰۰۱؛ به نقل از عیسینژاد، ۱۳۹۶) در پژوهش خویش نشان دادند که اختلالات ذهنی و انحرافات شخصیتی از جمله عواملی هستند که وجود آنها در فرد خطر گرایش وی به مصرف مواد مخدر را تا حد زیادی افزایش میدهد.
سیگل (۱۹۹۸) ویژگیهای شخصیتی نظیر من ضعیف، دامنه پایین تحمل ناکامی، اضطراب و تخیل عقل کل بودن و همچنین اختلالات شخصیتی بهویژه شخصیت ضد اجتماعی از جمله عواملی هستند که گرایش افراد به سمت مواد مخدر را تا حد زیادی افزایش میدهند.
اضطراب، کنشیبودن، سرکشی و غرور افراطی از دیگر ویژگیهای شخصیتی _ روانشناختی هستند که احتمال گرایش افراد به مواد مخدر را تا حد زیادی افزایش میدهند (لوینسون، ۱۹۹۷).
ث) خلل و ضعف در مهارتهای شخصی
یونیسف (۲۰۱۰) مهارتهای زندگی را یک رویکرد مبتنی بر تغییر یا شکلدهی رفتار تعریف میکند که برقراری توازن میان سه حوزه را مدنظر قرار میدهد؛ دانش، نگرش و مهارتها (عیسینژاد، ۱۳۹۶). اصطلاح مهارتهای زندگی به گروه بزرگی از مهارتهای روانی اجتماعی و میان فردی گفته می شود که به افراد کمک میکند تا تصمیمات خود را آگاهانه اتخاذ کنند، بهطور مؤثر ارتباط برقرار کنند، مهارتهای مقابلهای و مدیریت شخصی خود را گسترش دهند و زندگی سالم و پربار داشته باشند. (برنا، ۱۳۹۵).
افرادی که فاقد مهارتهایی نظیر بینش نسبت به خویشتن، کنترل استرس و تنش، مهارتهای بینفردی و حل مسئله هستند در مقایسه با سایر افراد بیشتر احتمال دارد درگیر اعتیاد و مصرف مواد مخدر و الکل شوند (طارمیان، ۱۳۹۱). مهارت ابراز وجود بهویژه نه گفتن یکی از مهارتهایی است که برای پیشگیری از گرایش افراد به مصرف مواد مخدر میبایست به آنها آموزش داده شود،
با این حال متاثر از عوامل مختلف امکان بهرهمندی از این مهارت برای تمامی افراد وجود ندارد، مهارتی که فقدان آن تاثیرپذیری فرد را از اطرافیان و همسالان معتاد تا حد زیادی افزایش میدهد و بدینشکل زمینه را برای پذیرش پیشنهاد مصرف مواد از جانب آنها افزایش میدهد (ولر، لان و مکلاهون، ۲۰۰۷).
آموزش مهارتهای اجتماعی تا حد زیادی مهارتهای مقابلهکردن با دنیای آلوده بیرونی را در افراد افزایش میدهد و بدینشکل زمینه مقابله آنها را با تحریکات بیرونی جهت گرایش به مصرف مواد مخدر و الکل را فراهم میکند (زولینگر، سایول، موگی، وولدرینگ، کانی و کومینگس، ۲۰۰۳). گورمن (۲۰۰۵) در پژوهش خویش گزارش کرد که افراد معتاد در مقایسه با افراد غیرمعتاد کمتر از مهارتهای زندگی و اجتماعی برخوردار هستند، مهارتهایی که وجود آنها میتواند احتمال گرایش افراد را به انحرافات اجتماعی نظیر مصرف مواد مخدر تا حد زیادی افزایش دهد.
ج) اعتیاد والدین
مطالعات و تجارب بالینی حاکی از آن است که عوامل ژنتیکی نقش تعیینکنندهای در گرایش یا عدمگرایش فرزندان به مصرف مواد مخدر دارند، البته باید عنوان کرد که تاکنون ژن خاصی که مسئول انتقال این معضل اجتماعی به فرزندان است شناسایی نشده است و مطالعات گوناگون نقش ژنهای گوناگون و مشارکت آنها با عوامل محیطی را در گرایش به این اختلال گزارش کردهاند (نوری، ۱۳۹۳).
آگراوال و لینسکی (۲۰۰۸؛ عیسینژاد، ۱۳۹۶) با انجام مطالعاتی گسترده بر روی دوقلوها و فرزندخواندهها به این نتیجه رسیدند که اعتیاد به الکل، نیکوتین، حشیش و سایر انواع مواد مخدر متاثر از ساختارهای ژنتیکی است، ساختارهایی که در تعامل با محیط گرایش یا هدم گرایش فرد به مصرف مواد مخدر را پیشبینی میکنند.
اریا، مِریسلی، میرسک و وینترس (۲۰۱۲) تاکید کردند که مطالعاتی که در مورد فرزندان والدین مصرفکننده انجام شده است حاکی از آن است که محیط این نوع از خانوادهها با تروما، تنش و آشفتگی زیادی همراه است و مصرفکنندگان مواد مخدر فرزندپروری ضعیفی دارند، نظارت و صمیمیت کمتری بین آنها و فرزندان برقرار است و همچنین ساختار انضباطی حاکم بر چنین محیطهایی از تاثیر عملکردی مطلوبی برخوردار نیست،
لذا بدیهی است که فرزندان چنین خانوادههایی بیشتر در معرض خطر بزهکاریهای اجتماعی بهویژه اعتیاد قرار داشتهباشند. دانکن (۱۹۹۵؛ به نقل از عیسینژاد، ۱۳۹۶) بیانکردند که مصرف مواد توسط والدین و تماس فرزندان با مواد، نگرش آنها را نسبت به مصرف مواد مخدر مثبت میکند و خطر مصرف مواد در آنها تا حد زیادی بالا میبرد،
درواقع فرزندانی که دارای والدین معتاد هستند از سنین پایین با مواد مخدر آشنا میشوند و به راحتی به انواعی از مواد دسترسی دارند که این امر به مرور پذیرش این نوع از مواد مخدر و مصرف آن را برای چنین فرزندانی تسهیل کرده و احتمال گرایش آنها به مصرف مواد مخدر را نسبت به سایر کودک ان بالاتر میبرد.
والدین معتاد از قدرت فرزندپروری ضعیفی برخوردار هستند و در پذیرش نقش والدگری خویش و ایفای وظایف خود در مقابل فرزندان سهلانکار هستند که همین امر زمینهی گرایش فرزندان به مصرف مواد مخدر را تسهیل میبخشد.
بنجت و همکاران (۲۰۱۳) از استرس حاکم بر خانوادههای درای والدین معتاد به عنوان یکی دیگر از عواملی که نقشی تعیینکننده در سوقدادن فرزندان به مصرف الکل و مواد مخدر دارد تاکید کردند و نشان دادند هرچه استرس درونخانوادگی بیشتر باشد احتمال شکلگیری نگرشهای مثبت نسبت به مواد مخدر وگرایش فرزندان به سمت آن بیشتر است.
علاوه بر موارد ذکرشده که تاثیر زیادی در سوقدادن افراد به سمت اعتیاد و مصرف مواد مخدر دارند عوامل مختلف دیگری نیز نظیر قدرت تمایزیافتگی فرد و سبک دلبستگی وی وجود دارند که میتوانند تا حدی گرایش افراد به مصرف مواد مخدر را تبیین کنند (قنبریان، ۱۳۹۴)، عواملی درونفردی _ بینفردی که در این پژوهش در قالبی کمی ارتباط آن با گرایش دانشجویان به مصرف مواد مخدر مورد بررسی قرار میگیرد.
قبل از تبیین مفهوم تمایزیافتگی و سبک دلبستگی و ارتباط آن با اعتیاد به مواد مخدر، ضرورت دارد دومین متغیر ملاک یعنی خودکشی و گرایش دانشجویان به آن نیز با تکیه بر مبانی نظری و پژوهشی آن مورد تبیین قرار بگیرد و پس از آن متغیرهای پیشبین پژوهش (سبک دلبستگی و تمایزیافتگی) و ارتباط آن با معضلهای مدنظر (اعتیاد و گرایش به خودکشی) مورد بررسی قرار گیرد.
پایان
نویسنده: فائزه عاطفی کارشناس مددکاری اجتماعی جمعیت خیریه تولد دوباره