دو اصــل کلـی در بیماری اعتیاد
دو اصــل کلـی در بیماری اعتیاد
دو اصــل کلـی در بیماری اعتیاد: دو اصل کلی که به نظر می رسد در مورد بیماریهای اعتیادآور و اختلالات روش زندگی صدق می کند به قرار زیر است:
۱-پاتولوژیها یا مشکلاتی که در نتیجه هر یک از بیماریهای اعتیاد آور و اختلالات بغرنج و پیچیدهای در روش زندگی پدید می آیند ، کما بیش یکسان می باشند.
هر یک از آنها، به درجات مختلف، رنج آور و آزار دهنده بوده و موجب بروز بیماری، ناخوشی یا اختلال درعملکرد جسم، ذهن، احساسات و عواطف، روح (ارزشها) و ارتباطات می گردد.
۲- مداخله، درمان و فرآیند بهبودی برای بیماریهای اعتیاد آوریا رفتار و روش زندگی بغرنج و مشکل ساز و مختل، اساساً یکسان می باشد.
بدون در نظر گرفتن اعتیادیا رفتارهای بغرنج و مشکل ساز، فرآیند بهبودی اصولاً شامل موارد زیر است:
الف- توقف رفتار
به منظور آغاز و شروع بهبودی، باید بررفتار معتاد گونه ( addictive behavior)هر چه که باشد، مداخله یی مستقیم اعمال گردد، بدون آنکه در انتظار دستیابی به درک و دریافت شناختی شخص (cognitive understanding or insight) یا رهایی و پذیرش عاطفی وی باشیم.
از لحاظ بالینی و تجربی ثابت شده است که شرکت در یک برنامه دوازده قدمی مناسب، کارآمد ترین اقدام برای اکثر افراد معتادو هم ـ وابسته، در جهت بهبودی یا رشد و تکامل پایدار در روش زندگی است.
ب- تسهیل تسلیم فرد معتاد
این مقوله ،جنبهرهایی عاطفی یا هیجانی درمان یا بهبودی را تشکیـل مـی دهـد کـه بـه دنبال همکاری رفتاری(behavioral compliance)، افزایش و تقویت تسلیم از مرحله اعتراف و تمکین، به مرحله تسلیم و پذیرش عمیق رخ میدهد.
پذیرفتن اعتیاد شخص به نوعی ماده( نیکوتین، مواد شیمایی، غذا )یا به نوعی کار یا فرایند( رفتار یا اعمال جنسی، قمار بازی، ولخرجی،کار، روابط) لزوماً به معنای علاقه یا تایید بیماری و حالات شخص توسط او نیست؛ تسلیم و پذیرش دقیقاً بدین معناست که شخص، عاقبت تسلیم واقعیات شده است.
ج- شرکت دادن شخص و اعضای خانواده
در یک برنامهی بهبودی رشد و تکامل، برنامهی دوازده قدمی که مناسب با بیماری یا اختلال اولیه اعتیاد آنها میباشد.
از لحاظ بالینی و تجربی ثابت شده است که شرکت در یک برنامه دوازده قدمی مناسب، کارآمد ترین اقدام برای اکثر افراد معتادو هم ـ وابسته، در جهت بهبودی یا رشد و تکامل پایدار در روش زندگی است.
دو مــدل
اینکه انسان را مخلوقی چهار بعدی شامل جسم، ذهن، احساس و عاطفه ، روح و روان ( ارزشها، اراده و اختیار) بدانیم، نگرشی ارزشمند است. موجودی که در دنیای ارتباطات بسر می برد – ما با خانواده،کار، جامعه و جهان اطراف خود، ارتباط برقرار می کنیم و بر یک دیگر تاثیر متقابل می گذاریم؛ همچنین، ما با خالق هستی که نیروی برتر شفا بخش است، ارتباط برقرار می کنیم.
که به صورت جامع، لیکن به شکلی سنجیده و به زبان ساده، و با پرهیز از به کارگیری اصطلاحات علمی و روانشناسانه، نشان می دهد که در سطح مادی و دنیوی هستی، انسان سه کار انجام می دهد؛ یا از زمان تولد تا مرگ به سه فرآیند بنیادین و اساسی می پردازد:
اندیشه، احساس و عمل.اعتقاد به این موضوع که اندیشه یا ادراکات (اعتقادات و باورهای آگاهانه، نگرشها، روندهای ضمیر نیمه هشیار و ناخودآگاه)، یا فعالیت سیستم اعصاب مرکزی ( حتی بازتابهای نخاعی)، پدیدآورندهاحساسات یا حالات عاطفی ناشی از فعالیت غده هیپوفیز، (که اصطلاحاً غده رهبر یا چشم سوم خوانده می شود و ترشح هورمونهای سیستم غدد درون ریز بدن را هدایت می کند) می باشد مفید است و اینکه این احساسات یا عواطف، مبنعی از انرژی برای اعمال، یا رفتارهای وجودی فراهم می نماید.
جنــگ یـا گـریــز fight or flight
به نظر می رسد که سندروم مشهور fight or flight این فرضیه را تایید می نماید. من خطر را می بینم و درک می کنم و چه بر اندیشهی آگاهانه و خود آگاه ، واقف باشم چه نباشم، این فعالیت سیستم اعصاب مرکزی یا مغزی است که مقدم بر جریان و تشریح ادرنالین، ( که به وجود آورنده ساده ترین و ابتدایی ترین هیجانات بقا یعنی خشم و ترس است و مرا آمادهی نبرد یا گریز از خطر می سازد.) می باشد.