skip to Main Content
۰۲۱-۴۴۲۶۹۶۵۶
به کودکانمان درباره اعتیاد نزدیکانشان چه بگوییم؟

به کودکانمان درباره اعتیاد نزدیکانشان چه بگوییم؟

به کودکانمان درباره اعتیاد نزدیکانشان چه بگوییم؟

چند روز پیش در روزنامه نرمن ترنسکریپت، منتشرشده در اوکلاهامای آمریکا، متن جالبی با همین تیتر نوشته شده بود. نوبسنده که در نوجوانی با پدری دارای سومصرف الکل (اعتیاد به الکل) زندگی کرده، در این متن توضیح داده که درباره اعتیاد اطرافیان باید به کودکان چه گفت و چه کرد؟

ادنا: وقتی که کودک بودم بیشترین آموخته‌های من از مواد مخدر و الکل از همان کلاس هفتگی به دست آمده بود که هر سال برگزار می‌شد. اگرچه آن کلاس‌ها نیت خوبی داشتند اما برای اینکه بفهمم اعتیاد در خانواده من چیست کافی نبودند. وقتی آن روزها میلیون‌ها کودک در وضعیتی شبیه به من در حال رشد بودند، آرزو می‌کردم که ای کاش کسی بود که این پیام‌ها را از زبان او بشنوم:

۱) اعتیاد یک مسئله اخلاقی نیست

در سنین رشد تنها تصویر من از معتادان، این بود که آنها همان مجرمان اخبار و روزنامه‌ها هستند و یا سلبریتی‌های بی‌آبرویی بودند که به دنبال مصرف بیش از حد بازداشت می‌شدند، اوردوز می‌کردند و یا دوره بازپروری را می‌گذراندند. به عنوان یک بزرگسال ما می‌دانیم که آنهایی که بیماری‌های روحی روانی دارند، آدم‌های لزوما بدی نیستند. اما این را وقتی بچه بودیم کسی به ما نمی‌گفت. چیزی که من می‌شنیدم این بود: «کسی که تو دوستش داری به خاطر اینکه الکل یا مخدر مصرف می‌کند، آدم بدی است. اگر هم از کسی کمک بخواهی، هیچ کس برایت دلسوزی نخواهد کرد. پس با ساکت بودن خودت، از آنها محافظت کن.»

۲) درد تو واقعی است

حرف زدن با یک کودک و گفتن اینکه عزیز شما بیماری اعتیاد دارد، آن هم درحالی که تصویر غالب از اعتیاد همان مجرمان روزانه هستند، کار راحتی نیست. برای مثال این آدم عزیز خانواده من خیلی در زندگی کارآمد بود و به همین خاطر من خودمان را یک خانواده معتاد حساب نمی‌کردم. گاهی احساس می کردم که دیوانه‌ام که فکر می‌کنم مشکلی وجود دارد. خواهرم و من در فقر نبودیم و بیشتر وقت ها همه چیز در خانه‌مان خوب بود. هیچ وقت احساس نمی‌کردم که دارم زجری می‌کشم که باید برای آن دیگران را خبر کنم.

۳) تو تنها نیستی

وقتی که بچه بودم، سریالی می دیدیم که به مسائلی مثل کودک‌آزاری و اختلالات غذا خوردن و حتی مشروب نوشیدن نوجوانان می‌پرداخت. با اینکه از هر چهار خانواده، یکی با اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کند، در هیچ سریال دیگری هیچ وقت تصویری از اعتیاد ساخته نشده بود. وقتی سر کلاس می‌نشستم نگران خانه بودم و حس می‌کردم که در تمام مدرسه فقط من هستم که این احساس را دارم ولی این در حالی بود که شاید دیدن خانواده‌ای مثل خودم می‌توانستد به من کمک کند.

۴) به شما ارتباطی ندارد

من تا اواخر دوران نوجوانی نمی‌دانستم که راهی برای درمان هم وجود دارد. برای همین مدام سعی می کردم که به پدرم کمک کنم و مدام باید حدس می‌زدم که چه راه‌هایی ممکن است به کارمان بیاید. اما ولی واقعا نمی‌فهمیدم که دارم چه کار می کنم و می‌ترسیدم که همه چیز را بدتر کنم. من فقط ۱۲ سالم بود. ترک دادن دیگر کاری نبود که به من ربط داشته باشد اما تشخیص نمی‌دادم که کسی هست که احتمالا بداند راه حل این ماجرا چیست. نمی‌دانستم که کمک‌هایی برای این افراد هم وجود دارد.

۵) ترک اعتیاد اتفاقی است که باید برای آن جشن گرفت

۲۸ سال است که پدر من دیگر لب به چیزی نزده. تمام دوران کودکی‎‌ام هفته‌ای دو بار جلسات گروهی می‌رفت و تا نوجوانی دقیقا نمی‌دانستم که این جلسات چه چیزی هستند. او به ترک اعتیادش خیلی افتخار می‌کند اما تصورم این است که ترک اعتیادش را خیلی بزرگ جلوه نداد تا ما را بیشتر شرمنده نکند. این در حالی است که میلیون‌ها آدم در کشور در حال بهبودی هستند که دارند از زندگیشان با ترک اعتیاد محافظت می‌کنند و زندگی این افراد نباید پنهان بماند.

دانستن این پنج مورد چیزی است که احساسی را که من به خودم و خانواده‌ام داشتم اساسا تغییر داد. شکستن سکوت و جمع کردن اطلاعات درست درباره بیماری به اسم اعتیاد، راهی برای در هم شکستن انگ آن است. وقتی که چنین اتفاقی بیفتد آدم‌ها و خانواده‌های بیشتری هم برای کمک گرفتن قدم برمی‌دارند.

نویسنده: سارا وست، تراپیست یک مرکز بهداشت روان و ارائه دهنده خدمات به افراد دارای سومصرف اعتیاد

منبع: پایگاه خبری اعتیاد

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back To Top