skip to Main Content
۰۲۱-۴۴۲۶۹۶۵۶
نقش محیط در درمان و بهبودی

نقش محیط در درمان و بهبودی

نقش محیط در درمان و بهبودی

یکی از مهم‌ترین عامل های موثر در پایداری بهبودی مخصوصاً در افراد بی‌خانمان، نقش محیط زندگی می باشد. در تعیین بهترین محیط در رابطه با بهبودی باید گفت که هماهنگ بودن سرپناه زندگی معتاد با نیازهای وی بسیار مهم است.

از دلایلی که فرد را به سمت برنامه‌های درمانی اقامتی می‌کشاند خطری است که از نبود مکان مناسب متوجه شخص بهبودیافته می‌شود(براکت و همکاران، ۱۹۹۵). چنین نیازی ایده طراحی مراکزی تحت عناوین مختلفی از جمله خانه‌های خشک، خانه‌های پاک، خانه‌های اکسفورد یا اکسفورد هاوس‌ها و … در کشورهای مختلف شده است. در مدیریت این مراکز ابتدا تنها از افراد بهبودیافته و صرفاً بر اساس برنامه‌های خودیاری (که به برنامه تعلق خاطر دارند) استفاده می‌شد اما بعدها در کنار این افراد، تیم‌های تخصصی شامل روانشناس، مددکار اجتماعی، کاردرمانگر، پرستار، پزشک و … به خدمت گرفته شدند. هدف اصلی چنین مراکزی تمرین خود مدیریتی اعضا می باشد. علاوه بر این، کارکنان داوطلب و تیم حرفه‌ای در مدیریت بحران، مصرف دارو، فعالیت‌ها و … ساکنان مرکز را همراهی می‌کنند(دیهل ریس و لارانجیرا، ۲۰۰۸).

این دست مراکز معمولا نیازهای اقشار خاصی از جامعه از جمله محکومین در آزادی مشروط، افراد بی خانمان، بیماران روانی و زنان دارای اختلالات ذهنی را که فاقد حمایت‌های اجتماعی مناسب می باشند مدنظر قرار داده اند(دیهل ریس و لارانجیرا، ۲۰۰۸). از قدیمی‌ترین آن‌ها می‌توان به راتلند کورنر در ورموت – برای زنان- و برکلی هاوس در بوستون اشاره کرد(دیهل ریس و لارانجیرا، ۲۰۰۸). در بیشتر این مراکز، افراد به صورت رایگان اسکان داده می‌شوند و حداکثر مدت اقامت آن‌ها ۱۲ ماه می‌باشد.

مراکز اسکان و توانمندسازی معمولا دارای برخی ویژگی‌ها هستند از جمله: اندازه کوچک، غیر رسمی، سیاست‌ درهای باز و تشویق ساکنان خانه به کار کردن (رابینگتون، ۱۹۷۳).

در دهه ۱۹۹۰ برنامه‌های متعددی توسط NIDA و NIAAA در زمینه درمان معتادان بی‌خانمان یا در معرض بی‌خانمانی در ساختار محلی ارزیابی و طراحی شد. این ارزیابی‌ها به این نتیجه رسیدند که زمانی می‌توان موفق بود که سه اصل زیر در درمان و بازتوانی این گروه‌ها رعایت شود :

  1. سیستم بازتوانی هرچه زودتر به نیازهای اولیه بیمار شامل محل زندگی، درآمد و شغل بپردازد.
  2. خدمات انعطاف پذیرتر وکم توقع‌تر باشد.
  3. خدمات درمانی وحمایتی تا حد ممکن طولانی تر بشود(مک مورای اویلا، ۲۰۰۱).

برنامه‌های اسکان و جامعه‌پذیری افراد بهبودیافته به منظور ایجاد و یا حمایت از تاسیس مکانی مناسب برای زندگی به منظور کمک به بهبودی و یا پیشگیری از بی‌خانمانی اجرا می‌شود. این برنامه‌ها باید از برنامه‌های سم زدایی( اقامتی کوتاه یا بلند مدت) تفکیک شوند. در برنامه‌های اقامتی معمولا هدف اصلی پوشش دادن یک مرحله از سم‌زدایی یا بازتوانی معتاد است که دارای اهداف مشخص پلکانی و توقعات ویژه است.

برنامه‌های اسکان قسمتی از سیستم خدمات بهبودی در بسیاری از نقاط جهان است. واقعیت این است که افرادی که نیاز به برنامه‌های اسکان دارند دارای نیازهای دیگری هم هستند که بسیار متفاوت و متنوع است. بسیاری از این افراد وقتی از برنامه‌های درمانی یا بهبودی قبلی خود ترخیص می شوند دارای مشکلات و مسائل عدیده‌ای هستندکه معمولا به صورت حل نشده رها شده‌اند. در ادامه به برخی از مهمترین عواملی برخی از مهم‌ترین عواملی که در مراکز اسکان افراد بهبودیافته باید لحاظ شود اشاره شده است:

خود کفایی

خودکفایی وسیله‌ای است که باعث کسب عزت نفس مورد نیاز برای زندگی آسوده و شایسته بدون مصرف الکل یا مواد مخدر برای تمام عمر از نتایج آن است.

خودیاری

برنامه‌های خودیاری اساساً روش ۱۲ قدمی را شامل می‌شود و بر رشد مسئولیت پذیری فردی در بطن حمایت همسانان تأکید دارد.

پیشگیری از عود

برنامه‌هایی که بر وسوسه مصرف مواد و روش‌های مقابله با شرایط تهدید کننده تاکید دارد و با تمرکز بر حمایت درون گروهی افراد همتا و آموزش متخصصین سعی در پایداری هرچه بیشتر درمان و قطع مصرف افراد بهبودیافته دارد.

توانمندسازی

توانمندسازی به معنی افزایش داشته‌ها و ارتقاء ظرفیت افراد در مشارکت، مذاکره و چانه زنی و تاثیرگذاری است. در این فرایند فرد با کسب اعتماد به نفس در روابط بین فردی، جرات ورزی، توان مشارکت در اجتماع و از همه مهم‌تر مسئولیت پذیری به یک زندگی هر چه مستقل‌تر و بارورتر نزدیک خواهد شد.

به همین دلیل شاید بهتر باشد توانمندسازی را با آن‌چه که نیست تعریف کنیم؛ بی قدرتی، درماندگی آموخته شده، از دست دادن احساس کنترل بر زندگی، از خودبیگانگی. مطالعات فراوان نشان می‌دهد استحکام روابط بین گروهی در گروه‌های آسیب‌پذیر باعث می‌شود آن‌ها به فقر و شرایط ناهموار زندگی خود عادت کنند و کمتر تلاشی برای برون‌رفت از این وضعیت داشته باشند. در افراد بهبودیافته هم این مساله مصداق دارد، بنابراین شکستن روابط صرفاً درون گروهی و آشنا کردن آن‌ها و خانواده‌های‌شان با سایر گروه‌ها و منابع اجتماعی می‌تواند پلی به سوی توانمندسازی و خروج از وابستگی باشد.

بسیاری از روش‌های درمانی (مانند درمان‌های نگهدارنده دارویی متادونMMT و UROD) معمولا این احساس را به معتاد منتقل می‌کنند که قادر به جلب تایید جامعه نیستند. در واقع یکی از اهداف جدی مراکز میان راهی افراد بهبودیافته، ایجاد احساس توانمندی است که در نهایت با تاثیری که بر زندگی شخص می‌گذارد به حس مسئولیت پذیری و پاسخ‌گویی در شخص منجر می شود (Federal Task Force on Homelessness and Severe Mental Illness, 1992). مسلماً درگیر کردن شخص در طراحی برنامه‌های مرتبط با بهودی خود و مشارکت وی در اجرای این اهداف و برنامه‌ها نقش به سزایی در مسیر بهبودی فرد ایفا می‌کند.

نقش محیط در درمان و بهبودی

تاکید بر ایجاد امید در میان اعضا

برطرف شدن نیازهای اولیه زندگی در یک معتاد در حال بهبودی نقش به سزایی در از بین رفتن احساس ناامیدی و به دنبال آن بی‌پناهی و سرخوردگی دارد.

خدمات متناسب با فرهنگ جامعه

نقش فرهنگ و هنجارهای اجتماعی در تعیین اولویت‌های درمان و بازتوانی نباید فراموش شود. در واقع زمان و نحوه مراجعه، اشخاص مراجعه کننده، نحوه بیان مشکلات، این‌که آیا شخص وخانواده یک روش درمان و بازتوانی خاص را بپذیرند یا خیر و … شدیداً به این فاکتورها وابسته هستند (HHS, 2001). ولی نکته مهم این است که در بسیاری از موارد شخص با زندگی خیابانی کنار می‌آید، سازگاری و در عمل یک خرده فرهنگ جدید در کار نیست؛ بنابراین به سهولت قابل تغییر است .

در واقع تعیین و تبیین هر برنامه بازتوانی، بدون درنظر گرفتن این عوامل محکوم به شکست است. بنابراین نکات زیر حایز اهمیت است:

۱- به کار گرفتن نیروهایی که دارای فرهنگ و زبان مشابه باشند.
۲- درگیر کردن اجتماعات کوچک
۳- انعطاف زمانی برای برنامه
۴- درگیر کردن خانواده‌ها در برنامه
۵- متناسب سازی مداوم برنامه‌ها
۶- اضافه کردن خدمات تخصصی در صورت درخواست مراجع

پذیرش و حمایت خانواده

بازپیوند صحیح، کارآمد و مناسب معتاد در خانواده، هدف اصلی و نهایی بسیاری از برنامه‌های بازتوانی است. خانواده‌ی افراد معتاد علاوه بر نقش مراقبت‌کننده، تأثیر بسزایی به عنوان تسهیل‌گران درمان و بهبودی دارند. تأثیر قابل ملاحظه خانواده‌ها در شناخت، تداخل سریع و تکمیل درمان غیر قابل انکار است.

مقابله مشارکتی/ محلی

بهتر است با مدیریت سیستم مراقبت پس از ترک، افراد بهبودیافته با «الگوبرداری» از یکدیگر در رساندن پیام بهبودی به معتادان نقش داشته باشند. بهره‌گیری از این سیستم بهبودی، ضمن حمایت‌ از فرد در حال بهبودی، جامعه‌پذیری و مقبولیت اجتماعی وی را جهت بازگشت به جامعه تسریع می‌نماید.

آموزش مهارت‌های زندگی

توانایی‌هایی هستند که با تمرین مداوم پرورش می‌یابند و شخص را برای روبه‌رو شدن با مسایل روزانه زندگی، افزایش توانایی‌های روانی، اجتماعی و بهداشتی آماده می‌کنند. به طور کلی مهارت های زندگی عبارتند از توانایی‌هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند.

سهیم کردن استفاده کنندگان و افراد در حال بهبودی

افراد بهبودیافته می‌توانند در کمک به افراد همدرد خود نقش مهمی را ایفا کنند. در واقع، نگرش مبتنی بر مدل اجتماعی در زمینه بهبودی بر این باور استوار است که افراد در حال بهبودی اگر بیشتر از افراد متخصص در این زمینه سودمند نباشند حداقل به همان اندازه یاریگر و سودمند هستند. استفاده از افراد بی‌خانمان می‌تواند در دسترسی به همسانان‌ خود که برای دریافت کمک و حمایت رغبتی ندارند نیز بسیار سودمند واقع شوند. تجاربی که توسط خدمتگزاران در اختیار مراجعان آتی گذاشته می‌شود، ممکن است روند جذب این افراد را آسان‌تر کند. برخی از ویژگی‌های خدمتگزاران در حال بهبودی و آن عده که بی‌خانمان شده‌اند به شرح زیر است:

داشتن دانش و آگاهی در زمینه سیستم خدماتی، مهارت‌های بقا، توانائی ایجاد نگرش‌های جایگزین، انعطاف‌پذیری، خلاقیت و صبوری، درک کردن نیازهای اساسی و ارجحیت‌های فردی و توانائی‌خود در بر قراری ارتباط و سازش با افراد بی‌خانمان.

افراد در حال بهبودی به عنوان نیروی اصلی در حذف بر چسب‌زنی و تبعیض، می‌توانند نقش الگوهای مثبتی را ایفا کرده و تیم خوبی را تشکیل دهند.

برنامه‌هایی که توسط افراد در حال بهبودی اداره می‌شوند (از جمله مراکز گذری، برنامه‌های بهبودی حمایتی، برنامه‌های مدیریت موردی، برنامه‌های یاری رسانی سیار، تجارت، اشتغال و برنامه‌های مسکن و خدمات مدیریت بحران) ممکن است برای افرادی که بی خانمان بوده یا در معرض بی‌خانمان شدن هستند، بیشتر قابل استفاده باشد.

تاکید ارایه خدمت در این سازمان‌ها بر روی انتخاب، عزت و احترام است(گلاسر، ۱۹۹۹). به علاوه، چنین برنامه‌هایی خدمات مفیدی را برای افراد در حال بهبودی فراهم می‌کند. افراد در حال بهبودی از بیماری‌های ذهنی، اختلالات مصرف مواد و بی‌خانمان‌ها حساسیت این نظام را نسبت به نیازهای همسانان خود افزایش می‌دهند.

و بالاخره استفاده کنندگان از این خدمات و افراد در حال بهبودی باید در طراحی، اجرا و ارزیابی سلامت ذهن در اجتماع و خدمات لازم برای سوء مصرف مواد دخیل، شریک و سهیم باشند. به این ترتیب افراد مزبور می‌توانند اعضاء با ارزشی برای شوراهای برنامه‌ریزی و هیات‌های مشاوره باشند. افرادی که پیش از این بی‌خانمان بوده‌اند نیز به همان اندازه می توانند کمک شایانی در ایجاد و ارائه خدمات لازم به افرادی که در حال حاضر بی‌خانمانند داشته باشند.

تحقیقات حاکی از آن است که افراد در حال بهبودی می‌توانند بازوان کمکی منحصر به فرد و ارزشمندی باشند. این افراد تجارب و ویژگی‌هایی دارند که توانائی‌شان را برای ایجاد و ارائه خدمات به افراد بی‌خانمان افزایش می‌دهد(گلاسر ۱۹۹۹؛ وان توش ۱۹۹۳؛ دکسین و همکاران، ۱۹۹۴). برنامه‌ها باید حمایت از کارکنان در حال بهبودی را با نظارت کافی به علاوه وسایل رفاهی در اولویت خود قرار دهند و در صورت لزوم، کارکنان دیگری را در زمینه اشتغال ذی‌نفعان این برنامه و افراد در حال بهبودی مورد تعلیم و تربیت قرار دهند(فیسک و همکاران، ۲۰۰۰).


خودیاری و حمایت خانواده

بازپیوند و ادغام مجدد فرد معتاد در خانواده به صورت صحیح، کارآمد و مناسب، هدف اصلی و نهایی بسیاری از برنامه‌های بازتوانی است. خانواده‌ها علاوه بر نقش مراقبت، تأثیر بسزایی به عنوان تسهیل‌گران درمان و بهبودی دارند. تأثیر خانواده‌ها در شناخت، مداخله به‌هنگام و تکمیل درمان بسیار پررنگ می باشد.

منبع: جمعیت خیریه تولد دوباره

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Back To Top